وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها
گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل
با یـاد تو افتـادم از یـاد بـرفـت آنها
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشـد نقـض همه پیمـانها
تا خـار غـم عشقـت آویختــه در دامـن
کوتـه نظــری باشـد رفتــن به گلستانها
گر در طلبـت رنجـی ما را بـرسد ،شاید
چون عشق حرم باشد سهل است بیابانها
گویند مگو سعدی چندین سخن ازعشقش
میگویم و بعد از من گویند به دوران
کلیات اشعار،غزلیات،سعدی
زندگی نامه محمدحسین نظیری نیشابوری
عهد ,گل ,بوی ,بـرسد ,رنجـی ,،شایدچون ,بوی گل ,گل و ,را بـرسد ,ما را ,رنجـی ما
درباره این سایت